AvanClinic.ir

ساخت وبلاگ

مرکز مشاوره روانشناسی پاسداران – پس از گذشت چند ماه یا چند سال زندگی مشترک، ممکن است همسر شما علاقه خود را به رابطه جنسی از دست بدهد. در چنین شرایطی وقتی می‌خواهید رابطه جنسی داشته باشید، احساس تنهایی می‌کنید و حتی ممکن است از پیشنهاد رابطه جنسی خجالت بکشید، اما این احساسات متقابل نیست و همسر شما متوجه احساسات شما نمی شود. طرد رابطه جنسی می تواند به شما صدمه بزند و به راحتی ممکن است آن را شخصی سازی کرده و به خودتان ارتباط بدهید. مدام از خود می پرسید که “آیا او دیگر مرا جذاب نمی بیند؟ آیا او بیش از حد فیلم پورن تماشا می کند؟ آیا او معشوقه ای دارد؟». شما این سوالات را مستقیم یا غیر مستقیم از همسر خود می‌پرسید و او به شما اطمینان می‌دهد که چنین نیست. این در حالی است که همسر شما حتی نمی داند که چرا میل جنسی اش کم شده است و شاید دلیل آن را استرس کاری بداند که البته این حداقل بهانه او می تواند باشد. اما ماه‌هاست که این مشکل ادامه دارد و شما بیشتر شبیه بهترین دوست او هستید تا شریک عاشقانه‌اش. با وجود اینکه شما چندین بار پیشنهاد درمان داده اید، اما او قبول نمی کند و همین عدم تمایل به بهبود ممکن است شما را نگران این کند که اگر این وضعیت هرگز تغییر نکند چه می شود؟

در جلسات مشاوره جنسی چه اتفاقی می افتاد؟

این سناریو بیشتر از آنچه تصور می کنید رایج است و اختلاف میل جنسی معمول است. یکی از شرکای زندگی تقریباً همیشه بیشتر از دیگری رابطه جنسی را دوست دارد. اما فقط به این دلیل که دیگران نیز با این مشکل دست و پنجه نرم می کنند، کار را برای شما آسان نمی کند. در اینجا مواردی وجود دارد که در مورد آنها با شما صحبت خواهیم کرد:

آیا او افسرده است؟ مردم همیشه نمی دانند که چه زمانی افسرده هستند و لازم نیست که به شدت افسرده شوند تا میل جنسی تحت تاثیر قرار گیرد. افسردگی می تواند به طرق مختلف ظاهر شود: آیا او علاقه خود را به چیزی بیشتر از رابطه جنسی معطوف کرده است؟ آیا اعتماد به نفس او پایین است؟ آیا او اضافه وزن پیدا کرده، ورزش را متوقف کرده و به طور کلی احساس بی انگیزگی کرده است؟

ممکن است میل جنسی کم همسر شما نتیجه این باشد که به طور کلی احساس خوبی در زندگی ندارد. اگر مردم از زندگی احساس ناامیدی کنند یا احساس کنند که زندگی آنها فاقد هدف یا معنا می باشد، احساس حیاتی و سرزندگی کمتری می کنند. بدون احساس سرزندگی، شروع رابطه جنسی دشوار است. اگر اینطور است، در مورد نگرانی خود برای سلامت عاطفی با او صحبت کنید و او را تشویق کنید که از یک مشاور یا روانشناس خوب که در زمینه معنا درمانی ماهر است کمک بگیرد.

چگونه می توان افسردگی را درمان کرد؟

آیا او در رابطه شما احساس ناتوانی می کند؟ من اغلب به طور مستقیم از زوج ها می پرسم که چه کسی در رابطه آنها قدرت دارد. اغلب پاسخ آنها این است که آنها در قدرت سهیم هستند، اما در اکثر موارد اینطور نیست. زوج‌های امروزی از برابری در همه اشکال آن آگاه هستند و سخت تلاش می‌کنند تا تعادل قدرت را مدیریت کنند. با این حال، گاهی اوقات این بدان معناست که در تلاش برای “پسر خوب” بودن، ممکن است مرد قدرت را به زن واگذار کند. این ترتیبی است که برای آنها در خارج از اتاق خواب خوب کار می کند، اما متأسفانه پویایی‌هایی که یک رابطه عاشقانه را به آرامی حفظ می‌کنند، نمی توانند همیشه در اتاق خواب کاربرد داشته باشند. در این سناریو، این می‌تواند به این معنا باشد که او در رابطه شما بیشتر یک پیرو است تا یک رهبر، که می تواند به طور ناخودآگاه بر نحوه بیان خود به عنوان شریک جنسی تأثیر بگذارد. در بهترین حالت، هنگامی که شما شروع به رابطه جنسی می کنید، ممکن است او نیز برای انجام رابطه جنسی مشارکت کند. اما این می تواند به این معنی باشد که همسر شما به طور کلی علاقه خود را به تعامل جنسی از دست داده است. اگر فکر می کنید این می تواند یک مشکل باشد، شاید خواندن این مطلب با یکدیگر به او کمک کند تا آگاه شود. سعی کنید متوجه شوید که او در کجا احساس قدرت را با شما از دست داده است و چگونه می توانید برای تغییر پویایی تلاش کنید. یادتان باشد که یافتن راه بازگشت به برابری هدف واقعی شما است.

زوج درمانی چیست و چگونه به ما کمک می کند؟

آیا او مرتباً خودارضایی می کند؟ اگر چنین است، پس او در واقع میل جنسی پایینی ندارد. گاهی اوقات مردان زمانی که با انزال زودرس یا اختلال نعوظ دست و پنجه نرم می‌کنند، از رابطه جنسی اجتناب می‌کنند و دست به روش هایی می زنند که می‌توانند در هنگام راضی کردن خود بی‌اهمیت باشند.

شاید وقت آن رسیده است که همه چیز را در اتاق خواب تغییر دهید. برای زوج‌ها آسان است که در سیکل تکراری رابطه جنسی گیر کنند، که در نهایت رابطه جنسی را خسته‌کننده می‌کند. صرف نظر از این موضوع، به همسر شما پیشنهاد می‌شود که اگر می‌خواهد زندگی جنسی شما را احیا کند، دست از خودارضایی بکشد تا بتواند تمام انرژی جنسی خود را به رابطه بازگرداند. هنگامی که او این کار را انجام داد، در مورد آنچه که هر دو می توانید انجام دهید تا رابطه جنسی جالب تر و جذاب تری داشته باشید صحبت کنید. حتی تغییرات ساده مانند داشتن رابطه جنسی در اتاق دیگر می تواند کمک زیادی به برانگیختگی هیجان و در نتیجه جذاب تر کردن اوضاع کند.

انواع مختلف اختلال اضطراب چیست و چگونه می توان اضطراب را درمان کرد؟

آیا دیگر شیطنت و شوخی های جنسی کافی در رابطه شما وجود ندارد؟ وقتی زوج ها برای مدتی با هم هستند، ممکن است رابطه آنها در خارج از اتاق خواب کمتر شیطنت آمیز شود. مسئولیت‌های زندگی در اولویت قرار می‌گیرند و در کانون توجه قرار می‌گیرند و افراد به‌طور طبیعی انرژی خود را به سمت مدیریت زندگی هدایت می‌کنند، نه برافروختن آتش عشق. توجه بیش از حد به مسئولیت های زندگی گاهی اوقات می تواند تأثیر منفی قابل توجهی بر آنچه در رختخواب رخ می دهد داشته باشد. شرکای زندگی معاشقه را متوقف می کنند، جذابیت های جنسی را فراموش می کنند و تعاملات آنها روتین تر می شود. ببینید آیا کارهایی وجود دارد که می توانید انجام دهید تا شیطنت و بازیگوشی را به تعاملات خود اضافه کنید. اگر هر دو عضو یک زوج تصمیم به افزایش تنش جنسی بین خود داشته باشند، بهتر است، اما شما نیز به تنهایی می‌توانید با نشان دادن انرژی جنسی همراه با کمی شیطنت و شوخ طبعی بر روابط خود تأثیر بگذارید.

به عنوان نگارنده این مطلب، از ایده مراجعه به درمانگر جنسی یا سکس تراپیست حمایت می‌کنم. زیرا مسائلی مانند این می‌توانند با گذشت زمان چالش‌برانگیزتر شوند. اگر چالش‌های صمیمیت ادامه یابد، افراد در معرض خطر احساس انزوا، آسیب‌دیدگی و سوء تفاهم قرار خواهند گرفت. اکثر زوج ها در برخی موارد با مسائل صمیمیت دست و پنجه نرم می کنند و نحوه برخورد با چنین مسائلی بسیار مهم است.

 

محمد امین مختاریان

مطالب مرتبط:

3 روش استفاده از تاب آوری جنسی برای غلبه بر چالش های جنسی

وقتی شریک زندگی شما رابطه جنسی بیشتر یا کمتری می خواهد

رابطه جنسی با چشم بسته یا باز؟

رابطه بین کاریزما و میل جنسی

AvanClinic.ir...
ما را در سایت AvanClinic.ir دنبال می کنید

برچسب : جنسی ,میل جنسی ,زناشویی ,سکس, نویسنده : amin mokhtarian amin بازدید : 87 تاريخ : پنجشنبه 28 مهر 1401 ساعت: 3:06

کلینیک روانشناسی و مددکاری آوان – وقتی از مردم می پرسیم که آیا تا به حال با یک دروغگوی بیمارگونه (پاتولوژیک) برخورد کرده اند یا خیر، بیشتر آنها تایید می کنند و می گویند که با آنها برخورد کرده اند. آنها می گویند که این افراد بدون نگرانی آشکار برای حقیقت، بدون هیچ سود آشکار، بدون احساس اینکه چگونه دروغ ممکن است روابط آنها را تضعیف کند و بدون احساس گناه یا شرم آشکار، دروغ می گویند.

روانکاوی چه کمکی به ما می کند؟

دکتر تیم لوین (Tim Levine) در کتاب خود به نام “فریب خورده” این موضوع را مطرح می کند که دروغگویان بیمارگونه افرادی غیر متوهم هستند که در واقعیت ریشه دارند، اما به طور معمول و مزمن بدون دلیل آشکار دروغ می گویند. آنها زمانی دروغ می گویند که حقیقت به خوبی جواب می دهد و بدون توجه به نتیجه منفی که دروغ احتمالاً در زندگی آنها ایجاد می کند، دروغ می گویند. به نظر می رسد دکتر تیم لوین حق دارد. با این حال، دروغگویان بیمارگونه دلایل بسیار خوبی برای دروغگویی دارند، ما فقط ارزش آن را نمی بینیم.

 

چه چیزی به دروغگوها انگیزه می دهد؟

با توجه به مطالعات انجام شده، در بیشتر موارد به نظر می‌رسد که این نوع دروغ‌ها با دو انگیزه هدایت می‌شوند.

انگیزه اول سود مادی است. دروغگوهای بیمارگونه مکرراً برای بدست آوردن پول، اشیاء مورد نظر، شریک جنسی و… دیگران را فریب می دهند.

انگیزه دوم به نظر می رسد توجه است. تعجب آور است که چگونه بسیاری از دروغگویان بیمارگونه درباره کارهای چشمگیری که ظاهراً انجام داده اند، افراد مشهوری که گفته می شود می شناسند، شاهکارهای قهرمانانه باورنکردنی که به نمایش گذاشته اند، یا موانع حیرت انگیزی که مجبور به غلبه بر آنها بوده اند، دروغ می گویند. آنها تمام این دروغ ها را برای اینکه دیگران را تحت تاثیر قرار دهند می گویند.

هفت نکته برای انتخاب یک روانشناس خوب

اما جلب توجه تنها از دروغ هایی که برای تحت تاثیر قرار دادن است، ناشی نمی شود. دروغگویان بیمارگونه داستان‌هایی درباره قربانی شدن خود نیز تعریف می کنند. آنها خود را به عنوان روح های ترحم انگیزی نشان می دهند که سزاوار مراقبت های دلسوزانه هستند. ما در کلینیک روانشناسی آوان افرادی را دیده ایم که در مورد آزار، رها شدن، دستگیری، ربوده شدن یا مواردی از این دست دروغ می گفتند.

 

دروغگوها چه زمانی دروغ می گویند؟

به نظر نمی رسد مردم تصادفی دروغ بگویند. آنها برای رسیدن به هدفی دروغ می گویند، خواه ما بتوانیم آن هدف را تشخیص دهیم یا نه. ما بر این باورم که به طور کلی دروغگویان بیمارگونه به همان دلایلی که دیگران دروغ می گویند، دروغ می گویند. این انگیزه ها را می توان در چارچوب نظریه سه جانبه عدم صداقت درک کرد. بر اساس این نظریه، افراد زمانی دروغ می گویند که:

  • دروغ گفتن سودمند به نظر می رسد.
  • عواقب منفی احتمالی دروغگویی قابل تحمل به نظر برسد.
  • آنها بتوانند دروغ خود را از نظر اخلاقی توجیه کنند.

 

اول اینکه افراد وقتی فایده دروغگویی را درک کنند دروغ می گویند. وقتی کسی متوجه می شود که از طریق صداقت نمی تواند به خواسته خود برسد ولی دروغ گفتن به او اجازه می‌دهد به چیزی که می‌خواهد برسد، به دروغ گفتن تمایل پیدا می کند. مسلماً دروغگویان بیمارگونه به سادگی فرصت‌هایی را برای دستاوردهایی می‌بینند که بیشتر ما نمی‌بینیم. برای بسیاری از ما، توجه و دستاوردهای مادی که از طریق صداقت به دست می آوریم کافی است، بنابراین سودمندی کسب بیشتر از طریق دروغ حتی به ذهن ما نمی رسد. از سوی دیگر دروغگویان بیمارگونه، فرصت‌هایی را برای دستاوردهای نادرست می‌بینند.

برای آشنایی با کلینیک روانشناسی آوان کلیک کنید.

ثانیاً، مردم زمانی دروغ می گویند که احتمال و پیامدهای روشن شدن دروغ را قابل قبول بدانند. بیشتر مردم از دروغ گفتن منظم اجتناب می کنند، زیرا نمی خواهند به خاطر دروغ گویی مجازات شوند. دروغگویان بیمارگونه ممکن است به سادگی خطر عواقب منفی فریب خود را پیش بینی نکنند. از طرف دیگر، آنها ممکن است مطمئن باشند که از دروغ های خود خلاص می شوند، بنابراین اغلب خطر دروغ گفتن را می پذیرند. آنها همچنین ممکن است عواقب کشف دروغ خود را قابل تحمل بدانند و معتقدند که دیگران به سادگی آنها را می بخشند.

ثالثاً، افراد زمانی دروغ می گویند که بتوانند هرگونه احساس منفی درونی مانند گناه یا شرم را که ممکن است به دنبال عدم صداقت آنها باشد، تحمل کنند. بیشتر مردم وقتی دروغ می گویند احساس بدی می کنند، بنابراین از انجام آن اجتناب می کنند یا راه هایی برای منطقی کردن آن پیدا می کنند. ممکن است برخی از دروغگویان بیمارگونه از فریب خودشان خیلی ناراحت نباشند. شاید هنجارهای اخلاقی که اغلب ما در اوایل زندگی درونی کرده‌ایم، به سادگی در ذهن دروغگویان بیمارگونه نقش نبسته باشد.

یا شاید آنها در ایجاد اصلاحات اخلاقی مهارت بیشتری دارند، با خود فکر می کنند “این واقعاً بد نیست” یا “دیگران واقعاً لیاقت حقیقت را ندارند.” یا شاید وقتی دروغ می‌گویند، افکار درباره درستی یا نادرستی اعمالشان به ذهنشان خطور نمی‌کند، بنابراین قضاوت‌های اخلاقی درونی آنها را مهار نمی‌کنند. می توان دلایل بی شماری را تصور کرد که دروغگویان بیمارگونه از احساس منفی نسبت به دروغ های خود اجتناب می کنند. ما دریافته‌ایم که برخی از دروغگویان بیمارگونه اغلب از دروغگویی خود در گذشته آزار می بینند، اما هنوز نمی‌دانیم در لحظه دروغ چه احساسی دارند.

یک روانشناس کودک خوب چه کمکی به فرزند ما می کند ؟

 

بحث ما این است که دروغگویان بیمارگونه به همان دلایلی دروغ می گویند که همه ما دروغ می گوییم. آنها دروغ را مفید می بینند، می توانند عواقب منفی بالقوه دروغ را بپذیرند و به نظر نمی رسد احساس درونی شرم یا گناه برای متوقف کردن آنها کافی باشد. به نظر می رسد تفاوت بین دروغگویان بیمارگونه و بقیه ما این است که آنها سه معیار گفته شده را بسیار بیشتر از بقیه ما درنظر می گیرند.

 

محمد امین مختاریان

مطالب مرتبط:

چگونه خودفریبی را تشخیص دهیم؟

8 نشانه اختلال شخصیت نمایشی

تله های سوءاستفاده کلامی را بشناسیم

AvanClinic.ir...
ما را در سایت AvanClinic.ir دنبال می کنید

برچسب : دروغ ,روانشناسی ,اختلال روانی ,خودشناسی ,پزشکی, نویسنده : amin mokhtarian amin بازدید : 83 تاريخ : شنبه 16 مهر 1401 ساعت: 3:42

مرکز مشاوره و روانشناسی آوان – ما معمولاً فرض می کنیم که اگر در حین دنبال کردن یک هدف با موانع زیادی روبرو شویم، سطح انگیزه ما تحت تأثیر قرار می گیرد. با این حال، مطالعه جدیدی که اخیرا منتشر شده است، این منطق را تغییر می دهد و نشان می دهد که در واقع این انگیزه شماست که تعداد و دشواری موانعی را که با آن روبرو می شوید تعیین می کند.

زمانی که هدفی را دنبال می‌کنیم و سعی می‌کنیم وضعیت خود را تغییر دهیم، اکثر ما عزم راسخی برای رسیدن به هدف داریم. مارینا میلیوسکایا (Marina Milyavskaya) روانشناس دانشگاه کارلتون در کانادا می گوید، اما اغلب این اهداف به عمل تبدیل نمی شوند.

به گفته میلیاوسکایا، هرنوع وسوسه‌ای که در راه رسیدن به اهدافتان اختلال ایجاد کند، مانعی برای رسیدن به هدف است. به عنوان مثال، غذاهای ناسالم زمانی که هدف شما تغذیه سالم است و تلفن همراه و سایر عوامل حواس پرتی در زمانی که هدف شما مطالعه یا کار است، مانعی برای روند پیشروی ما محسوب می شوند.

برای آشنایی با مرکز مشاوره و روانشناسی آوان کلیک کنید.

اما اینجاست که قضیه پیچیده می شود. موانع و سطح دشواری آنها می تواند توسط افراد مختلف به طور متفاوتی درک شود. شخصیت افراد، نوع هدفی که برای رسیدن به آن تلاش می کنند، قدرت میل آنها و… همه عواملی هستند که در تعیین ادراک و رابطه ما با موانع نقش دارند.

یکی دیگر از عوامل مهم، نوع انگیزه ما است. دو نوع مختلف انگیزه وجود دارد که ما در حین دنبال کردن یک هدف آنها را تجربه می کنیم:

  • انگیزه خواستن که نشان دهنده انگیزه درونی ما است. انجام کاری به این دلیل که شخصاً برای ما مهم است، برای ما جالب است یا به خوبی با ارزش های ما مطابقت دارد.
  • انگیزه از روی ناچاری که شامل رفتارهایی است که احساس می کنیم باید انجام دهیم، یا به این دلیل که شخص دیگری از ما آن را می خواهد یا انتظار دارد یا به این دلیل که اگر آن رفتارها را انجام نمی دادیم احساس گناه می کردیم.

میلیاوسکایا و تیمش هفت مطالعه انجام دادند که سطوح انگیزه شرکت‌کنندگان را با تعیین وظایف مختلف و قرار دادن آنها در معرض وسوسه‌های مختلف (مانند پیتزا در جلسه هیئت مدیره) مورد آزمایش قرار دادند.

آنها دریافتند که افرادی که از خود انگیزه تمایل نشان می دهند (یعنی افرادی که وظایف را با احساس علاقه شخصی انجام می دهند) آگاهانه خود را از موانع دور می کنند و در نتیجه رسیدن به هدف را برای خود آسان تر می کنند.

مشاوره فردی چیست و چه کمکی به ما می کند؟

این بدان معناست که پیگیری اهداف یا هدفمند بودن به معنای قوی بودن نیست. در واقع، به معنای دانستن موانعی است که ما را برای رسیدن به اهداف تضعیف می کند.

 

چگونه می توان مشکل انگیزه را حل کرد؟

چه بخواهیم و چه نخواهیم، ما مجبور به انجام برخی از کارهایی هستیم که ممکن است علاقه چندانی به انجام آنها نداشته باشیم. بنابراین به جای اینکه هر بار برای انجام چنین کاری ناله کنید، سعی کنید انگیزه “خواستن” را از طریق دو روش زیر تقویت کنید.

  • فکر کردن در مورد اینکه چگونه کاری که می خواهید انجام دهید با ارزش ها و هویت شما مطابقت دارد. ما آن کار را به عنوان وظیفه ای که بیشتر یک خواسته است در نظر می گیریم. شاید برای من ارزش دارد که یک کارمند وظیفه شناس و منظم باشم تا بتوانیم ارتقای شغلی بدست آورم. بنابراین تکمیل کسل کننده گزارش پروژه با این ارزش مطابقت دارد. یا، من می خواهم در نهایت یک دامپزشک شوم، بنابراین انجام تکالیف برای رسیدن به آن هدف مهم است.
  • در لحظه لذت بخش تر می شود. کار خود را همراه با چیز دیگری که سرگرم کننده یا لذت بخش است، مانند گوش دادن به موسیقی یا خوردن یک خوراکی خوشمزه، انجام دهید.

اگر متوجه شوید که هدفی را به دلایل ضروری دنبال می‌کنید، احتمالاً با آن هدف مبارزه خواهید کرد. «شاید ارزش این را داشته باشد که آن هدف را با هدفی جایگزین کنیم که از نظر شخصی معنادارتر یا مهم تر باشد».

 

محمد امین مختاریان

مطالب مرتبط:

5 نکته برای افزایش اعتماد به نفس

5 گام اساسی برای شادتر بودن و رسیدن به رویاهایتان

آیا دچار بحران وجودی هستید؟

AvanClinic.ir...
ما را در سایت AvanClinic.ir دنبال می کنید

برچسب : موفقیت ,هدف ,روانشناسی , نویسنده : amin mokhtarian amin بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 14 مهر 1401 ساعت: 17:36

نکات کلیدی این مطلب:

  • گوش دادن به موسیقی شما را باهوش تر نمی کند، اما گوش دادن به موسیقی می تواند زوال شناختی را کاهش دهد.
  • نواختن یکی از آلات موسیقی به طور معمول می تواند حجم بافت مغز را افزایش دهد و مهارت های شناختی مانند حافظه بصری را بهبود بخشد.
  • این مزایا زمانی که آموزش موسیقی در سنین پایین شروع می شود قوی تر است. با این حال، زمانی که سازها در بزرگسالی آموخته می شوند همچنان می توانند مزایای قابل توجهی را داشته باشند.

 

مرکز مشاوره روانشناسی پاسداران – حدود 30 سال پیش، راوشر (Rauscher) و همکارانش مطالعه‌ای روی کودکان انجام دادند و نتیجه آن را در مجله معتبر نیچر (Nature) منتشر کردند و نشان دادند که فقط گوش دادن به موتزارت می‌تواند توانایی‌های شناختی کودک را افزایش دهد.

اگرچه محققان دیگر بعداً این نتایج را (البته با تأثیرات بسیار کمتر) در کودکان و بزرگسالان تکرار کردند، اما امروزه اجماع دانشمندان علوم اعصاب این است که گوش دادن به موتزارت یا سایر موسیقی‌های کلاسیک، عملکرد را نه با رشد مغز بلکه با بالا بردن موقت برانگیختگی شما بهبود می‌بخشد تا خلق و خوی و عملکرد بهتری داشته باشید. بنابراین، اثر موتزارت در واقع تنها نمونه‌ای از تأثیر شناخته شده برانگیختگی بر عملکرد است.

روش درمان وسواس فکری عملی چگونه است؟

با این حال، اخیراً برخی از محققان شروع به بررسی مجدد فواید گوش دادن به موسیقی کرده اند. البته نه در کودکان، بلکه در بیماران مبتلا به زوال عقل.

بررسی نتایج 24 مطالعه مختلف به این نتیجه رسید که قرار دادن بیماران آلزایمر در معرض موسیقی به ویژه موسیقی آشنا، هم خلق و هم حافظه را در بیماران زوال عقل بهبود می بخشد. دانشمندان درگیر در این تحقیق فرض می کنند که خاطرات موسیقی اغلب در بیماران زوال عقل حفظ می شود و فعال کردن آن خاطرات می تواند به دسترسی به خاطرات مرتبط کمک کند. این یافته ها در مطالعه ای که در سال 2021 که توسط دکتر مایکل تاوت (Michael Thaut) در دانشگاه تورنتو و در مجله بیماری آلزایمر منتشر شد، تکرار و گسترش یافتند.

 

آیا نواختن آلات موسیقی شما را باهوش تر می کند؟

از تحقیقات بالا می‌توان نتیجه گرفت که گوش دادن به موسیقی لزوماً شما را باهوش‌تر نمی‌کند، بلکه می‌تواند خلق و خوی و برانگیختگی شما را بالا ببرد و به شما کمک کند موقتاً عملکرد بهتری داشته باشید و حتی در آینده زوال شناختی را کاهش دهید.

اما در مورد نواختن یکی از آلات موسیقی در مقابل گوش دادن به موسیقی چطور؟ در اینجا تحقیقات در مورد اثرات مثبت شناختی بلندمدت موسیقی بسیار قانع‌کننده‌تر است.

با روش درمان افسردگی آشنا شوید. 

در مقاله ای که توسط رودریگز (Rodrigues) منتشر شد، مشخص شد که یادگیری نواختن یک آلت موسیقی و سپس تمرین آن ساز، می‌تواند بخش‌هایی از مغز شما را که با درک و نواختن موسیقی مرتبط است رشد دهد (پینه، مخچه، هیپوکامپ، نئوکورتکس تمپورال). نواختن ساز هرچه زودتر شروع شود، این فواید نیز بیشتر می‌شوند. همچنین افزایش بافت مغز حتی در نوازندگانی که نواختن ساز را تا بزرگسالی شروع نکرده‌اند، مشاهده شده است.

رودریگز در ادامه خاطرنشان می‌کند که مطالعات متعدد نشان می‌دهد که تغییرات فیزیکی در مغز دارای اهمیت عملکردی است، به طوری که نوازندگان آموزش‌دیده عملکرد بالایی نسبت به غیر موسیقی‌دانان در کارهای شناختی مانند پردازش دیداری، محیطی و حافظه بصری از خود نشان می‌دهند.

البته، تعیین اینکه آیا نوازندگان باهوش‌تر به دنیا می‌آیند یا با تمرین باهوش‌تر می‌شوند؟ ساده نیست، اما مطالعات طولی (شامل آزمایش‌های قبل و بعد از مطالعات بر روی افراد داوطلب) توسط دکتر لوتز یانکه (Lutz Jancke ) در دانشگاه زوریخ از این ایده حمایت می کند که تغییرات مغزی و شناختی مرتبط با نواختن یک ساز می تواند اکتسابی در مقابل ارثی باشد.

 

مغز شما مانند ماهیچه های شماست

مطالعات فوق قویاً نشان می دهد که می توانید با نواختن منظم یک آلت موسیقی مغز خود را رشد دهید، مهارت های شناختی را بهبود بخشید و زوال شناختی را به تاخیر بیندازید. اما، اگر واقعاً انگیزه دارید که مغز و مهارت های شناختی خود را تقویت کنید، طیف وسیعی از مطالعات در مورد انعطاف پذیری مغز، که توسط دکتر لارنس کاتز (Lawrence Katz ) در کتاب مغز خود را زنده نگه دارید، خلاصه شده است، نشان می دهد که نباید به یک ابزار بچسبید و باید مدام نواختن سازهای ناآشنا را به خود بیاموزید تا مغز خود را در معرض تازگی دائمی قرار دهید.

هفت نکته برای انتخاب یک روانشناس خوب در پاسداران و تهران

به گفته دکتر کاتز، مغز شما مانند ماهیچه های شماست. یعنی اگر تمرینات با وزنه را با بارهای ثابت انجام دهید، ماهیچه های شما تا یک نقطه خاص رشد می کنند، سپس قدرت گرفتن متوقف می شود. درست مانند ماهیچه های خود، اگر می خواهید به رشد مغز خود ادامه دهید، باید به طور مداوم آن را با کارهای جدید یا دشوارتر به چالش بکشید.

این را می دانیم که انجام این کار ها به نظر آسان نمی آید. اما ما نمی‌توانیم در حین خروج از مناطق امن خود برای تکامل بیشتر دچار چالش نشویم؟

 

محمد امین مختاریان

مطالب مرتبط:

موسیقی و اکسی توسین

ما چگونه موسیقی را تجربه می کنیم

گوش دادن به موسیقی در هنگام رابطه جنسی

AvanClinic.ir...
ما را در سایت AvanClinic.ir دنبال می کنید

برچسب : موسیقی ,هوش ,روانشناسی , نویسنده : amin mokhtarian amin بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 13 مهر 1401 ساعت: 21:29

کلینیک روانشناسی پاسداران – روانشناسان، جامعه شناسان و مردم شناسان مدت هاست به دنبال این بوده اند که مشخص کنند چه عواملی باعث می شود یک فرد به سمت افراد یا فردی دیگر جذب شود. انسان موجودی اجتماعی است. مردم گروه هایی را برای تعامل جمعی تشکیل می دهند و عاشقان برای روابط عاشقانه و تولید مثل جفت می شوند.

در گذشته، مردم به صورت گروهی برای زندگی و شکار جمع می شدند و برای اطمینان از بقای گونه خود در دراز مدت تولید مثل می کردند.

برای آشنایی با بهترین روانشناس در پاسداران و تهران کلیک کنید.

روان‌شناسی تکاملی این نظریه را مطرح می‌کند که ویژگی‌های اصلی مرد قدرت و شکار بود. زنان به طور غریزی همسرانی را انتخاب می کردند که این ویژگی ها را نشان می دادند تا بقای خود و همچنین بقای فرزندان خود را تضمین کنند. ظرفیت باروری ماده به دلیل سن و دوره طولانی بارداری برای انسان محدود است. برعکس، ظرفیت مرد برای تولید مثل محدود به تعداد زنانی است که به او اجازه می‌دهند تا با آنها جفت شود.

به دلیل این محدودیت‌های تکاملی، زنان معمولاً جذب مردانی می‌شوند که قدرت و توانمندی خود را نشان می‌دهند، ویژگی‌هایی که نشانه امنیت است. در مقابل، مردان جذب زیبایی ظاهری می شوند که نشانه سلامت باروری است. امنیت جسمانی امروزه با توانایی مرد در تبدیل شدن به یک شکارچی موفق سنجیده نمی شود، بلکه با موقعیت اجتماعی و توانایی مرد در کسب درآمد و فراهم کردن محیطی امن برای زن و فرزندانش سنجیده می شود.

اصول انتخاب شده زیر پیش بینی کننده های قابل اعتمادی از جاذبه هستند. البته، مانند همه پیش بینی کننده های رفتار انسان، استثناهایی نیز از این قاعده وجود دارد.

برای آشنایی با کلینیک روانشناسی آوان در پاسداران کلیک کنید.

شخصیت و جذابیت

برون گراها در مقایسه با درون گراها، تمایل دارند جذاب تر به نظر برسند، زیرا به عنوان افرادی با اعتماد به نفس در جامعه دیده می شوند. قبل از وارد شدن به هر نوع رابطه ای، دانستن اینکه آیا فردی که می خواهید ملاقات کنید به سمت برون گرایی یا درون گرایی گرایش دارد، می تواند بینش ارزشمندی را ارائه دهد.

اگر فردی برون گرا هستید و فردی که می خواهید ملاقات کنید درون گرا است، انتظار داشته باشید که تفاوت های ذاتی را در نحوه درک خود از دنیای اطراف ببینید. برونگراها از بودن با افراد دیگر انرژی می گیرند و از محیط خود به دنبال تحریک هستند. برونگراها اغلب خود به خود و بدون فکر صحبت می کنند و با اطمینان از روش آزمون و خطا استفاده می کنند. برعکس، درونگراها زمانی انرژی مصرف می‌کنند که به صورت اجتماعی درگیر می‌شوند و به دنبال زمان تنهایی برای شارژ کردن باتری‌های خود هستند. افراد درونگرا به دنبال تحریک از درون هستند و به ندرت بدون فکر صحبت می کنند. افراد درونگرا قبل از تصمیم گیری، گزینه ها را با دقت می سنجند.

برای آشنایی با بهترین روانشناس در پاسداران و تهران کلیک کنید.

برونگراها روابط متنوعی را حفظ می کنند. با این حال، این روابط معمولا سطحی هستند. از سوی دیگر، درونگراها روابط کمی دارند، اما این روابط عمیق هستند. درون گراهایی که با برون گراها قرار می گذارند به دنبال روابط نزدیک تری هستند که ممکن است برون گراها تمایل کمتری به آن داشته باشند. این ناتوانی در ایجاد تعهد عمیق تر، عدم شباهت را برجسته می کند، که جذابیت متقابل را کاهش می دهد.

به ندرت پیش می آید که افراد خصوصیات کاملاً برونگرا یا کاملاً درونگرا از خود نشان دهند. ویژگی های شخصیتی در امتداد یک زنجیره می لغزند. بسیاری از افراد هم ویژگی های برون گرا و هم درون گرا از خود نشان می دهند. علاوه بر این، درونگراهایی که با محیط اطراف خود راحت هستند، اغلب رفتارهای مرتبط با برونگرایی را نشان می دهند. به همین ترتیب، برونگراها می توانند ویژگی های درون گرا را نشان دهند.

برای آشنایی با کلینیک روانشناسی آوان در پاسداران کلیک کنید.

عزت نفس و جذب

مردم دوست دارند با افرادی معاشرت کنند که عزت نفس بالایی دارند. افرادی که سطح بالایی از عزت نفس دارند، تمایل دارند در مرکز توجه قرار بگیرند. آنها همچنین ممکن است با افشای خود راحت باشند، که سنگ بنای دستیابی به روابط شخصی نزدیک است.

برعکس، افراد با عزت نفس پایین تمایلی به افشای اطلاعات شخصی ندارند. ناتوانی در افشای خود یک مکانیسم دفاعی برای محافظت در برابر انتقاد و طرد شدن است. خودافشاگری راهی برای روابط شخصی نزدیکتر است، راهی که افراد با عزت نفس پایین اغلب تمایلی به آن ندارند. ترس از بدرفتاری، خیانت و طرد شدن، باعث می‌شود افراد با عزت نفس پایین نتوانند به چیزی که بیشتر می‌خواهند، یعنی یک رابطه شخصی نزدیک، دست یابند.

برای آشنایی با بهترین روانشناس در پاسداران و تهران کلیک کنید.

شبکه های اجتماعی

شباهت نقش مهمی در توسعه روابط در شبکه های اجتماعی دارد. تحقیقات نشان می دهد که کاربران فیس بوک به سایر کاربرانی که نگرش ها و باورهای مشابهی دارند جذب می شوند. کاربران فیس بوک با نزدیک شدن به 300 دوست، جذاب تر می شوند. با این حال، هنگامی که تعداد دوستان از 300 بیشتر شود، تأثیر آن بر جذابیت اجتماعی کاهش می یابد.

افرادی که زمان زیادی را در شبکه های اجتماعی می گذرانند اغلب درون گراتر دیده می شوند و به نظر می رسد که اعتماد به نفس پایین تری دارند. درونگراها نسبت به برخوردهای رودررو اطلاعات بیشتری را در شبکه های اجتماعی فاش می کنند. قالب شبکه های اجتماعی مانند فیس بود و اینستاگرام، به درون گراها فرصت کافی برای فرموله کردن پاسخ های معنادار می دهد. بدون فشار موجود در روابط چهره به چهره که در بستر شبکه های اجتماعی فراهم می شود، درونگراها به طور طبیعی اطلاعات بیشتری را نسبت به مکالمات شخصی فاش می کنند.

برای آشنایی با کلینیک روانشناسی آوان در پاسداران کلیک کنید.

درونگراها همچنین ممکن است در شروع مکالمه به خصوص با غریبه ها مشکل داشته باشند. شبکه های اجتماعی این فشار اجتماعی اضافه را از بین می برند. افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند ممکن است فیسبوک را محیطی مساعد بدانند زیرا می‌خواهند مورد قبول و پسند دیگران قرار گیرند. شبکه‌های اجتماعی به آن‌ها این اجازه را می‌دهد تا بدون مواجهه مستقیم با بازخورد منفی، خود را ابراز کنند.

بر اساس تحقیقات محدود در مورد ایجاد رابطه در شبکه های اجتماعی، به نظر می رسد که همان اصول روانشناختی جذب که در روابط رو در رو مؤثر است، در روابط آنلاین نیز صادق است. در واقع، شبکه های اجتماعی یک روش جایگزین موثر ارتباطی را برای افرادی که با شروع روابط چهره به چهره راحت نیستند، فراهم می کند.

 

محمد امین مختاریان

مطالب مرتبط:

4 راز برای ایجاد یک رابطه شاد و موفق

چگونه خودفریبی را تشخیص دهیم؟

کدام نوع از روابط عاشقانه برایمان سالم تر است؟

AvanClinic.ir...
ما را در سایت AvanClinic.ir دنبال می کنید

برچسب : جذابیت ,ازدواج ,رابطه عاطفی ,جنسی, نویسنده : amin mokhtarian amin بازدید : 78 تاريخ : يکشنبه 3 مهر 1401 ساعت: 22:17